اینترنت چیزها، دنیای آینده
نویسنده: بهفر باقری – مدرسه نمونه دولتی امام خمینی شاهینشهر
اول از همه از اسمش شروع میکنم. IoT در اصل مخفف Internet of Things به معنای اینترنت چیزها هست. ولی در ایران بیشتر با اینترنت اشیاء جا افتاده.
شیء در اصل شامل هر چیز بیجان میشه. مثلا شما یک گاو یا کلاً هر حیوانی را یک شیء حساب نمیکنید، ولی اونها هم بالاخره یک چیز هستن. در انگلیسی هم things به معنای چیزهاست، و object به معنای شیء.
بیاید یک کم سِیر توسعه اینترنت را با هم بررسی کنیم:
اول کامپیوتر ها میتونستن با کابل شبکه (LAN) به اینترنت متصل بشن. بعد اتصال بیسیم یا همون وایرلس فراگیر شد.
بعد گوشیهای هوشمند پا به عرصه گذاشتن و گوشیهای همراه هم به وایفای و اینترنت متصل شدن. تقریبا همین وقتها، ساعتها (هوشمند) هم به اینترنت متصل شدن. امروزه تلویزیونها هم به اینترنت وصل میشن. تا اینجا را در ایران هم کاملا حس میکنید.
بعد جاروبرقیها، یخچالها، اجاقگازها و خودروها هم به اینترنت وصل شدن. که البته هنوز توی ایران فراگیر نیستن.
فکر کنم به منظور من رسیدید. با گذر زمان، چیزهای بیشتر و بیشتری به اینترنت وصل میشن. میشه گفت اولین دستگاه غیررایانهای که به اینترنت وصل شد، یک دستگاه فروش نوشیدنی بود که در سال ۱۹۹۹ میلادی (معادل ۱۳۷۸ ه.ش.) به اینترنت وصل شد و از اوضاع نوشیدنیهای داخلش خبر داشت. به گزارش فوربز، امروزه تعداد چیزهای متصل به اینترنت نزدیک به ۲۰ میلیارد عدد رسیده.
اینترنتی که ما الان داریم، انسانها را به هم متصل میکنه. ولی اینترنت چیزها، همه چیزها را به هم متصل میکنه.
کوین اشتون، از بزرگان و قدیمیهای اینترنت، و کسی که برای اولین بار اینترنت چیزها را به کار برد، میگه:
روزی میآید که هر چیز، از جمله اشیاء بیجان، هویت دیجیتال دارند و به کامپیوترها اجازه میدهند آنها را سازماندهی و مدیریت کنند.
حالا میریم سراغ بعضی از مفاهیم که در درک اینترنت چیزها به ما کمک میکنند:
آرفید (R.F.ID: Radio Frequency IDentification)
شما، الان یا در بچگی، روی دفتر و کتابهای مدرسهتون برچسب میزدید. این برچسبها حاوی اطلاعاتی مثل نام، نام خانوادگی، نام درس، کلاس و غیره بود و کارکرد اصلیشون این بود که به اون دفتر و یا کتاب هویت بدن.
آرفید هم حکم همون برچسب را داره، که چه بسا برچسبش هم هست، و به چیزی که بهش چسبیدن هویت دیجیتال میدن. تراشهها، یا برچسبها، و یا کارتهای آرفید، با یک بازخوان آرفید (RFID Reader) ارتباط برقرار میکنند و بهش اطلاعاتی را میدن. و توسط یک سامانه آرفید دادههایی داخلشون ذخیره میشه.
حالا اگر توی یک مغازه، به همه چیز برچسب آرفید زده شده باشه. هر برچسب آرفید میتونه شامل اطلاعاتی مانند اسمِ کالا، شرکتِ تولیدکننده، تاریخِ تولید، تاریخِ انقضا، قیمت، ترکیبات و غیره باشه. مغازهدار پشت سیستم اطلاعات کامل محصولات مغازه را داره. اینطوری با یک درِ الکتریکی و یک درگاه بازخوان آرفید، حدودا امکان دزدی از اونجا به صفر میرسه. هرگاه محصولی کم بود، مغازهدار میفهمه و باز سفارش میده. یا اصلاً لازم نیست همین کار را هم انجام بده. مغازه خودش ارائهدهنده اون محصول را خبر میکنه و با روند فروش اون محصول تعداد مشخص و کافی را سفارش میده.
رایانش ابری (Cloud Computing)
به لایه پایینتر و یا به نوعی بالاتر اینترنت خوش آمدید. بگذارید این مورد را با چند تا مثال شروع کنم. شما وقتی یک پیام را در تلگرام برای کسی میفرستید، اول از همه پیام شما رمزنگاری میشه (برای هر کسی که ندونه چطوری رمز را باز کنه غیر قابل خوندن میشه). بعدش، بعد از عبور از یک مسیر طولانی (اول به مودم و بعد ISP و ادامه) به سرور تلگرام میرسه، در ابرها. بعد به سمت گیرنده پیام میره، رمزِ پیام باز میشه و گیرنده میتونه پیام شما را بخونه.
وقتی شما وارد یک سایت میشوید، باید یک دامنه (Domain) مثل pylie.com را وارد کنید. این دامنه مثل آدرس یک ابر در آسمون هست، یا در اصل آدرس یک رایانه در جایی از کره زمین. هر رایانه، و یا کلاً هر سیستمی که به اینترنت وصل میشه، یک آیپی (IP: Internet Protocol) داره، که معادل اسمش و یا آدرسش در دنیای اینترنت هست. کار دامنه این هست که عدد آیپی را به حرف تبدیل کنه. بعد رایانه شما با رایانهای که سرور سایت هست ارتباط برقرار میکنه و اون رایانه هم یک صفحه را برای شما میفرسته. یعنی یک سیستم رایانه/سرور که یک جای دیگه در دنیا، برای ما کار میکنه.
حالا فرض کنید که شما یک رایانه ضعیف دارید و باید محاسبات سنگینی را انجام بدید. کافیه کامپیوتر شما، دادهها را به یک رایانه دیگه (در ابرها) بده تا اون براتون محاسبات را انجام بده و نتایج را برای شما بفرسته.
در اینترنتِ چیزها هم لازم نیست مثلا مسواک شما توانایی پردازش دادههایی مانند تاریخچه تعداد مسواکزدن شما را داشته باشه. کافیه بتونه این اطلاعات را به یک سیستم قویتر بفرسته تا اون این اطلاعات را پردازش کنه و به شما مثلا پیشنهادهایی برای بهبود عادتهای مسواکزدن شما بده.
ارتباط ماشین با ماشین (M2M: Machine to Machine)
برگردیم به مثال مسواک، مسواکی که یک دوربین داره تا شما بتونید تمام نقاط دهانتون را تمیز کنید. روند مسواکزدن را بهتون میگه. ولی اگر فقط اینها را به شما بگه، تنها یک مسواک السیدیدار میشه! این مسواک وقتی میشه یک چیز از اینترنت چیزها، که بتونه این اطلاعات را به دستگاه دیگهای بفرسته. یعنی شما با گوشیتون شرایط دندانهایتون را میبینید. به شما یادآوری میشه که مسواک بزنید. میگه که باید مسواکتون را دیگه عوض کنید. یا به دندانپزشک شما آمار مسواکزدن شما را میده تا در ویزیت بعدی به شما راهنماییهای آگاهانهتری را بده.
نمونههایی واقعی از چیزهای متصل به اینترنت
لامپهای هیو (Hue Philips Lamp)
با لامپهای هوشمند و قابل برنامهریزی هیو، شما میتونید رنگ نور این محصولات را از طریق برنامه موبایل انتخاب و یا برنامهنویسی کنید! مثلا اینکه صبح که قراره شما بیدار بشید، چه رنگی باشه. اگه شما پیام تلگرام داشتید، یک لحظه یک چشمک آبی بزنه و برگرده به رنگ قبلیش. یا میتونید با زدن یک دکمه، بهش بگید که وضعیت آب و هوا را با نور بهتون بگه.
اکو و الکسا (Echo & Alexa)
الکسا، دستیار صوتی شرکت آمازون هست. شما میتونید با اون آب و هوا را در یک روزِ مشخص بپرسید. میتونید از نتایجِ بازیهای فوتبال باخبر بشید، میتونید بهش بگید که براتون آهنگ بزاره، اخبار بخونه، جواب سوالهاتون را بده، زنگ هشدار تنظیم کنه، به کسی که میخواهید زنگ بزنه و یا پیام بفرسته، چیزهای جدید به لیست خرید آمازونتون اضافه کنه و خیلی قابلیتهای دیگه.
اکو هم یک دستگاه هست که میتونه الکسا را اجرا کنه. یک بلندگو و یک میکروفون که توی خونتون قرار میگیره و به شما قابلیت دسترسی به الکسا را میده.
ابزارهای سلامتی (Health Gadgets)
حتما تا حالا مچبند های سلامتی را دیدید. مچبندهایی که ضربان قلب، فشار خون و خلاصه وضعیت سلامتی شما را تشخیص میدن. و به شما میگن که چند دقیقه و چند متر دویدید و راه رفتید، یا چقدر کالری کم کردید. این فقط به مچبند خلاصه و محدود نمیشه. حدودا هر پوشیدنی شما میتونه این کار را انجام بده.
حالا میخواهیم یکم در مورد خانه هوشمند و شهر هوشمند حرف بزنیم. بیاید این چیزا را در ابعاد یک خانه در نظر بگیریم. قبل از اینکه ادامهی متن را بخونی، یکم از تخیلاتت هم استفاده کن: تصور کن زندگی با این تکنولوژیها توی خونتون چقدر فرق میکنه.
خانههای هوشمند
تا الان خیلی هوشمند شنیدید، و میشه گفت بسیاری از اونها واقعا در حد هوشمند بودن نیستن. مثلا چیزی که بعضیها به عنوان یخچال هوشمند میشناسن، یخچالی هست که مثلا تاریخ انقضای مواد داخلش را میدونه و اگه گذشته بود خبرتون میکنه. این صرفا یک شرط و if ساده هست، مفهوم هوش واقعا فراتر از این چیزها هست. یخچال هوشمند یخچالی هست که مثلا از خریدهای گذشته شما یاد میگیره چه چیزی را همیشه نیاز دارید و وقتی مقدارش در یخچال کم میشه، به الکسا میگه که از آمازون سفارش بده.
خانههای هوشمند هم نسبتا همینن، فقط توی ابعاد بزرگتر. دما و نور خونتون بطور خودکار و طبق سلیقه شما و بدون اینکه حتی هیچوقت براشون به صورت if تعریف کنید تنظیم میشه. شما میتونید با حرفزدن، به خونتون دستور بدید. دستورهایی مثل خاموش-روشن کردن چراغها و پخش ژانر موسیقی مورد علاقه.
شهرهای هوشمند
فرض کنید شما یک چراغ راهنمایی هستید. وسط یک چهارراه در هوا. فقط هر مدت خاصی یکبار، رنگ عوض میکنید. این زمانها را هم یا شهرداری یا پلیس راهنمایی رانندگی از یک جا تنظیم میکنه.
ولی اگر شما (یا همان چراغ راهنمایی) یک شمارنده دستتون بگیرید و تعداد ماشینهایی که از جلوی شما رد میشن را بشمارید، و به همکاراتون در همان چهارراه هم بگید همین کار را انجام بدن، بعد از مدتی شما دید کلی از رفتوآمد اون چهارراه دارید. یعنی شما میدونید فلان روز هفته، فلان ساعت، فلان تعداد از این جاده عبور میکنند و فلان مقدار هم از جاده کناری.
از جهت دیگه هم میتونید همان موقع تعداد ماشینهای منتظر را بشمارید، و دید کلی از وضعیت چهارراه داشته باشید. این موارد به شما کمک میکنه که زمانبندی رنگ چراغ را به بهترین حالت ممکن انجام بدید.
حالا فرض کنید این کار را انجام دادید، دورهمی یک سلفی میگیرید میذارید اینستا، بعد هم مد میشه و بقیه چراغ راهنماییها هم در چهارراه این کار را انجام میدن.
بعد که نسبتا فراگیر شد، شهرداری میاد و همه دادههایی که چراغهای راهنمایی گرفتن را جمع میکنه، و هماهنگ میکنه که اونهایی که هنوز این کار را شروع نکردن هم شروع کنن. یادتون هست شما یک چهارراه را هماهنگ میکردید؟ شهرداری یک شهر را هماهنگ میکنه!
بعد پارکینگها و کلا هر جای پارک عمومی هم به این لیست اضافه میشه. یعنی تمام جاهای پارک و ظرفیت پارکینگها مشخص میشن. حالا شما احتمالا باید بتونید از روی گوشیتون ببینید کجا میتونید برید و پارک کنید. از اونجایی که ماشینها هم قراره به اینترنت متصل بشن. ماشین شما میتونه این را بهتون بگه. تازه، ماشینها هم دیگه دارن بدون راننده رانندگی میکنن، پس شما هم لازم نیست چیزی بدونید، ماشینتون میره پارک میکنه! نکته جالب دیگه اینکه ماشین شما اون نقطه خالی برای پارک را انتخاب میکنه و میگه که داره میره اونجا پارک کنه و فلان دقیقهی دیگه میرسه اونجا که کسی دیگه سراغش نره. یا اصلا یکی نزدیکتر از شما بود و رفت و اونجا پارک کرد، از کجا معلوم؟
نگرانیها
هر تکنولوژی، بالاخره جنبههای بد هم داره. ماشینهامون گاز گلخانهای تولید کردن و باعث گرمایش زمین شدند. یخچالها به لایه اُزن صدمه زدند، و گوشیهای هوشمند تحرک را از انسانها گرفتند.
حریم شخصی
تقریبا همه بخشهای خصوصی زندگی تحت نظر رایانه، ماشین، اینترنت و یا هر اسم دیگهای که برای تکنولوژی بشه گذاشت، قرار میگیره.
مالکیت و تجارت دادهها
اگه حق مطلب را تا الان به درستی ادا کرده باشم، شما میتونید متوجه بشید که اینترنت چیزها حجم بسیار بزرگی از دادهها را تولید میکنه. از وقت خوابتون، مسواک زدنتون، از سلیقهی رنگیتون، طبع غذاییتون، نوع پوششتون، محل کارتون، تمام نکاتِ سبک زندگی شما. امروزه شرکتهایی مثل Facebook با فروش دادههایی که از کاربرهایش به دست میاره درآمدزایی میکنه. حالا فرض کنید در دنیایی که به وسیله ماشینها برای ما ارائه میشه، چه اطلاعاتی به دست میاد؟ آیا من میتونم به اون اطلاعات دسترسی داشته باشم؟ آیا من میتونم انتخاب کنم که شرکتهای بزرگ به اطلاعات من دسترسی نداشته باشن؟ یا اونها را به هم بفروشند یا نه؟
تحول شغلها
تا حالا متوجه شدهاید که میزان بسیاری از کارها قراره توسط رباتها انجام بشه. آیا این انسانها را بیکار نمیکنه؟ آیا انسانها هنوز میتونن نون شبشون را در بیارن؟ آیا انسانها به دردبخور میمونن؟ دید کلی روی این قضیه اینه که مشاغل تغییر میکنن، از بین نمیرن. شما سیر تحول بشریت را در نظر بگیرید. در زمان انسانهای نخستین، مردم صرفا دنبال یک بخور و نمیر بودن. کارشون این بود که برن شکار تا یک گاز گوشت حلال (معادل قدیم یک لقمه نون حلال) در بیارن. بعد که با پیشرفت تکنولوژی، زراعت و کشاورزی به وجود اومد و غذای مردم از جای دیگه تأمین میشد، مردم همینجوری زل نمیزدن همدیگر را نگاه کنن. شروع کردن به انجام کارهای دیگه. تونستن چیزهای جدید کشف و اختراع کنن، غارها یا خونههاشون را مجهز کنن. یا وقت واسه برای یکم تفریح پیدا کردن. و این روند حدودا همه جای تاریخ تکرار میشه. وقتی ماشین اختراع و همگانی شد، بار سفر و مسافرت تا حد زیادی از دوش مردم برداشته شد و مردم وقت زیادی برای کارهای دیگه و پیشرفت داشتن. توی این جا هم همین اتفاق میوفته، کارایی انسان از بین نمیره، فقط تحول پیدا میکنه.
امنیت
دوباره برمیگردیم به سیر تحول بشریت. انسانها اول در جاهایی زندگی میکردن، مثل حیوانها. ولی بعد از یک مدت، در مقابل خطراتی مثل برف، بارون، حیوانات دیگه و اینطور مسائل، شروع کردن به ایمنکردن محل زندگیشون. بعد خطر بیشتر میشد، مثل دزدیها و همینطور این روند ادامه پیدا کرد. شمشیر ساخته شد، برای دفاع و ایمن بودن در برابرش سپر ساخته شد. بعد تیر و کمان، تبر، و سلاحهای دیگه هم اختراع شدن و امنیت هم در همون مقیاس پیشرفت کرد. مردم کمکم متحد شدن، قلعه ساختن، از اونطرف اتحاد دشمن منجنیق ساخت و همینطور در ادامه.
امنیت و تهدید همیشه در حال پیشرفت بوده. اینترنت هم که پا به عرصه گذاشت، واقعا امنیتی نداشت. ولی بعد از مدتی شما میتونستی با یک سری روشها، اینترنت را امن کنی. اینترنت چیزها هم داره فراگیر میشه و هنوز باید روی امنیتش کار شه.
آینده
حالا بیاید دوباره از قوه تخیلمون استفاده کنیم.
در خانه: با یک صدای نسبتاً ملایم بیدار میشید. بعد نصفه بالای تخت کمکم میاد بالا تا عمودی بشه، و شما بدون این که خودتون هیچ حرکتی کنید، حالتتون از خوابیده، به نشسته تبدیل میشه. در همین اوضاع نور اتاق هم زیاد میشه. بعد هم صبحانتون میاد جلوتون، صبحانهای که … بیاید بگیم خونتون، بر اساس شخصیت، علایق، کارهایی که در اون روز دارید، میزان کالری و مواد مفیدی که لازم دارید براتون آماده کنه. بعد از صرف صبحانه، مسواک میزنید و یکبار دیگه کارهای روزمرهتون را مرور میکنید.
میرید سوار ماشین میشید، در حالیکه ربات شخصیتون کیف کارتون را گذاشته توی ماشینتون. بعدش چی؟ ماشین را روشن میکنید؟ نه اصلا؛ در پارکینگ را باز کردید خودش روشن شده. شما میرید توی ماشین و میگید برو همون همیشگی. جیپیاس ماشینتون فعال میشه و مقصد همیشگی، یعنی محل کارتون را انتخاب میکنه. فقط مشکلی که هست، پارکینگ محل کار به علت تعمیرات غیر قابل دسترس هست. و چون یا جای خیلی بزرگی کار میکنید، یا کلا محل کار شما در یکی از بخشهای شلوغ شهر هست، در خیابانها هم جای پارک نیست. مجبورید به پارکینگی در خیابان بعدی برید، و مسیری بهتر از مسیر همیشگی برای اون کار هست. حالا چی؟ ماشین را میرونید؟ نه، خود ماشین خودش شما را میرسونه! رانندگی انسانها هم دیگه ممنوع هست چون احتمال خطای الگوریتمها دیگه از انسان خیلی کمتر شده. شما دم محل کارتون پیاده میشید و ماشین خودش میره توی پارکینگ پارک میشه.
تا شما خونتون را ترک میکنید، تمام سیستمهای گرمایشی-سرمایشی و لامپها خاموش میشن تا انرژی هدر نره. جاروبرقی میبینه کجا کثیفه و میره همونجا را تمیز میکنه. ربات شخصی لباسهای کثیفتون را میده به ماشین لباسشویی. بعد که لباسها تمیز شدن، میرن توی یک دستگاه دیگه، اتو میشن، تا میشن، و تحویل ربات شخصیتون داده میشن، اون هم بر میداره میگذاره در کمد.
در محل کار: یک کار و محیط کار باحال در نظر بگیرید. بعد که برمیگردید، ساعتی که از در دفترتون خارج میشید، یا اصلاً وقتی سیستمتون را خاموش میکنید، یا همون وقت تعطیل شدن عادی، ماشینتون ازتون میپرسه که بیاد دنبالتون یا نه. وقتی سوار ماشینتون میشید و راه میوفتید بسمت خونه، ماشینتون بهتون یادآوری میکنه که روز قبل به الکسا گفته بودید به ماشینتون بگه که ماشینتون بهتون بگه که باید فلان چیز را بخرید، و چون در مسیرتون هست شما میتونید خودتون بخرید و لازم نیست سفارش بدید که بیارن دم در خونه.
وقتی تا یک حدی به خونتون نزدیک میشوید دمای خونه دوباره تنظیم میشه، و وقتی میرسید به خونتون، نور و تهویه هوا هم اوکی میشن. شما پیاده میشین و ماشینتون میره پارک میشه. بعدش هم میرید خونه، میخوابید و به زندگیتون ادامه میدید.
خیلی رویایی و تخیلی بنظر میاد، نه؟ اگه به نظرتون غیر ممکنه، که باید بگم هیچکس ۵۰ سال پیش فکر نمیکرد دو نفر بتونن در دو تا شهر مختلف همدیگر را ببینن و با هم حرف بزنن، بدون اینکه راه بیوفتند برن پیش هم.
به آینده خوش آمدید.
بیشتر بخوانید